آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

ملحق شدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / molhagh shodan /

to join, to incorporate, to confederate, to merge, to join forces, to team up, to band together, to conglomerate, to conjoin, to flow into, to become conglomerated

to join

to incorporate

to confederate

to merge

to join forces

to team up

to band together

to conglomerate

to conjoin

to flow into

to become conglomerated

پیوستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

بعدها به گروه اشتراکی هنرمندان در آریزونا ملحق شد.

Later on she joined an artists' commune in Arizona.

در یک طرح پژوهشی ملحق شدن

to team up on a research project

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ملحق شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ملحق شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ملحق شدن

لغات نزدیک ملحق شدن

پیشنهاد بهبود معانی